جمع خوانی کتاب خانواه به توان دختر با حضور بانوان فعال عضو کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب
[ سه شنبه 25 ارديبهشت 1403برچسب:دهه کرامت، 1403، کتابخانه عطاملک جوینی نقاب، خوانش کتاب خانواه به توان دختر,
] [ 15:45 ] [ ،سعید فیضی، ][
کتابخانه عمومی عطاملک جوینیقفسه های کتاب کتابخانه عطاملک شهر نقاب به روی همگان باز است!!! |
جمع خوانی کتاب خانواه به توان دختر با حضور بانوان فعال عضو کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب[ سه شنبه 25 ارديبهشت 1403برچسب:دهه کرامت، 1403، کتابخانه عطاملک جوینی نقاب، خوانش کتاب خانواه به توان دختر, ] [ 15:45 ] [ ،سعید فیضی، ][ نشست قصه گویی با حضور دانش آموزان در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد
. به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی جوین، نشست قصه گویی به مناسب عید سعید فطر با حضوردانش آموزان مدرسه ابتدایی شهید منتظری نقاب در کتابخانه عمومی عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد... سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین ضمن عید سعید فطر گفت: کتابخانه های عمومی به عنوان فرهنگسراهای اجتماعی در تلاش هستند تا بار دیگر جامعه و به ویژه کودکان را با توجه به روند رو به رشد استفاده از فضاهای مجازی از مطالعه تا بازی و سرگرمی، به سمت و سوی کتاب و کتابخوانی هدایت کنند. در همین راستا، علاوه بر معرفی بخش های مختلف کتابخانه ، نحوه عضویت، برنامه های فرهنگی همچون معرفی کتاب و قصه گویی از کتاب « زنگ شیرن کاری از مجموعه مدرسه پرماجرا » نوشته دن گاتمن توسط سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب انجام شد [ یک شنبه 26 فروردين 1403برچسب:قصه گویی, عید فطر, ] [ 8:4 ] [ ،سعید فیضی، ][ نشست جمع خوانی و بازدید در کتابخانه عطاملک جوینی نقاببه گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان جوین. بازدید و نشست جمع خوانی به مناسبت 17 اسفند سالروز تاسیس نهاد کتابخانه های عمومی کشور در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین برگزار شد.سعید فیضی مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب ضمن اعلام این خبر افزود: طی این بازدید اطلاعات کاملی از بخش های مختلف کتابخانه، نحوه عضویت در کتابخانه و نحوه جستجو در سایت سامان برای دانش آموزان بیان شد و همچنین کتاب باشگاه پنج صبحی ها از رابین شارما در این بازدید با کمک دانش آموزان جمع خوانی شد. کتاب باشگاه پنج صبحی ها اثری از رابین شارما با ترجمه رضا اسکندری آذر در نشر نون به چاپ رسیده است. با خواندن این کتاب درمییابیم که چگونه میتوانیم با ایجاد یک تغییر در سبک زندگی خود، و سحرخیز شدن، خلاقیت و موفقیت را به زندگی خود دعوت کنیم. کتاب باشگاه پنج صبحی ها داستانی خیالی اما الهامبخش است. در این داستان با زندگی یک هنرمند، یک کارآفرین و یک سرمایهدار آشنا میشویم. این افراد هم کدام در زندگی خود مشکلاتی دارند و در تلاش هستند تا با گفتگو با یکدیگر و یافتن راه حل، مشکلاتشان را به نوعی حل کنند. رابین شارما نویسنده و سخنران انگیزشی اهل کانادا است که کتاب پرفروشش راهبی که فِراریاش را فروخت به بیش از ۷۰ زبان ترجمه شده است [ سه شنبه 15 اسفند 1402برچسب:بازدید، جمع خوانی؛ کتابخانه عطاملک جوینی نقاب، 17 اسفند، مدرسه صعود پویا, ] [ 10:3 ] [ ،سعید فیضی، ][ قصه یلدا و طلسم تاریکی (نویسنده : سعید فیضی)یلدا و طلسم تاریکی (نویسنده سعید فیضی)
یکی بود یکی نبود بزرگتر از خدای مهربان هیچ کسی و هیچ چیزی نبود. در زمان های قدیم، در یک گوشه از این کهکشان بزرگ، کره ای به نام کره زمین وجود داشت که اهریمن تاریکی بر آن حکمرانی می کرد. اهرمین تاریکی اینقدر قدرت داشت که با طلسم خود حرکت کره زمین را به دور خورشید متوقف کرده بود .روزهای اول که کم کم تاریکی داشت همه جار ا فرا می گرفت مردم کره زمین باور نکردن این طلسم باشد. یکی می گفت: اشکالی ندارد ما اینقدر چراغ داریم که نیازی به خورشید نیست. یکی می گفت: خورشید خیلی بد است من یکبار که در چشم های خورشید نگاه کردم چشمانم تا چند روز هیج کجا را نمی دید.اصلا بهتر خورشید می خواهیم برای چه؟ یکی دیگرگفت: مجبور نیستم خودمان را در هوای گرم باد بزنیم، یکی دیگر می گفت: بهتر اینقدر دور خورشید چرخ می خوردیم که من چند بار خوردم زمین و پام شکست مگر چرخ و فلکه ،ولی مردم نمی دانستن این چند نفری که از خورشید بد می گفتن از نوکرهای همان اهریمن بدجنس هستند که زمین را طلسم کرده است که به دور خورشید نچرخد. سه ماه از زمانی که نور خورشید به زمین نرسیده بود گذشت، کم کم نفت چراغ ها و بخاری های مردم تمام شد. و از سرما نمی توانستند بخوابند تا اینکه یک روز تاریک پیرمردی لاغر اندام با موهای سیاهش که نصف صورتش را پوشانده بود وسط میدان شهر آمد و گفت: مردم اصلا نگران نباشید تا درخت ها و جنگل ها هست چه نیازی به نفت داریم تا خودمان را گرم کنیم و بعد تبرهای به سیاهی شب را بین مردم پخش کرد و بله مردم افتادن به قطع درختان جنگل تا بتوانند خودشان را گرم کنند. همینطور که درخت ها یکی یکی قطع می شد، شیطان بدجنس در کوهی که به کوه وحشت معروف بود در غارش قند توی دلش آب می شد و از اینکه همدستانی چنین حیله گر دارد به خودش می بالید. خلاصه بعد از یک سال که از طلسم شوم شیطان می گذشت، دیگر درختی روی کره زمین نبود و مردم داشتند یکی یکی از سرما و گرسنگی می مردند، چون فهمیده بودن وقتی نور خورشید نباشد نه گرمایی هست و نه غذای برای خوردن، تمام مزارع گندم خشک شده بود. و فقط آنهای زنده می ماندن که به کوهستان وحشت می رفتند و روحشان را به شیطان می فروختند و یوغ بردگی اهریمن را به گردن می انداختند و برده شیطان می شدند. آن وقت شیطان وردی جادویی می خواند و درون آن آدم بدبخت را پر از شعله های حسد و کینه و دشمنی می کرد و آن وقت انسان بیچاره از درون گرم می شد، آن هم با چه؟ با دشمنی ، حسودی ، کینه ، دشنام ، فحش دادن ، مسخره کردن و تحقیر بقیه انسان ها، یعنی یک آدم برای اینکه بتواند در طول روز گرم شود باید کلی حسودی می کرد، کلی فحش می داد و تا می توانست بقیه آدم های دور و برش را مسخره کند تا بتواند زنده بماند و برای غذا خوردن باید از لجنی بدبویی که انتهای غار تاریکی جایی که شیطان خانه داشت و از زمین می جوشید استفاده کند. روزها تاریک و سرد به همین منوال می گذشت و تنها در یک روستای دور افتاده چندین خانواده زندگی می کردند که حاضر نبودند روح شان را به شیطان بفروشند و با هر سختی بود با لباس های گرمی که از قدیم داشتند خودشان را گرم نگاه می داشتند، و از انبار قدیمی که مقداری آذوغه جمع کرده بودند روزگار می گذراندند. ولی روز به روز به سرمای هوا اضافه می شد و هیزم زیادی هم نداشتند و دیگر چیز زیادی از غذاهای که انبار کرده نمانده بود، که پیرمرد سفید موی با چهره نورانی در حالیکه که کتاب بزرگی در دست داشت وارد روستا شد. اهالی که در میدانگاه روستا جمع شده و مشغول دعا به درگاه خداوند برای از بین رفتن طلسم شیطانی بودند، همگی انگار نور امیدی را حس کرده باشند از پیرمرد با آخرین غذای های که برای آنها مانده بود پذیرایی کردند و پیرمرد بعد ازاینکه کمی چای داغ نوشید، دستی به سر پسرکی کوچک کشید که با چشمان قشنگش به پیرمرد نگاه می کرد. پیرمرد گفت نامت چیست پسرم؟ پسرک با لبخند گفت: کوروش پیرمرد روی به اهالی روستا کرد و گفت : پدر این کودک کیست؟ مردی میانسال، چهارشانه با قدی متوسط و موهای جوگندمی با چشمان سیاه و براق جلو آمد، پیرمرد گفت: نامت چیست؟ مرد میانسال گفت: کمبوجیه هستم نام شما چیست؟ و چرا نام من را می پرسید؟ پیرمرد لبخندی زد و گفت؟ نام من مهم نیست بنده ای هستم از بندگان یزدان پاک و سپس گفت: همسرت کجاست؟ کمبوجیه گفت: در خانه در حال استراحت است اگر کار مهمی است به اینجا بیاورمش .پیرمرد گفت: نه لازم نیست زن آبستنت را اذیت نکن ما به دیدارش می رویم . مرد با تعجب گفت: تو از کجا می دانی که همسر من باردار است؟ پیرمرد گفت : در لوح محفوظ خداوند دیده بودم. برویم که وقت تنگ است، باید حقیقیتی شگرف را برایتان باز گو کنم. همه اهالی که در میدان جمع شده بودن به خانه کمبوجیه رفتند. پیرمرد با لخندی که اصلا زمینی نمی مانست گفت: نامت چیست ای بانوی پاکدامن؟ زن گفت: ماندانا پیرمرد گفت: به زودی دختری به دنیا می آوری که دنیا را از تاریکی و پلیدی نجات خواهد بخشید. کمبوجیه در مقابل همسرش زانو زد و گفت: شنیدی چه گفت. همسرش در حالیکه اشک می ریخت گفت: آری شنیدم همه اهالی روستا یکصدا گفتند: چگونه نوزادی آن هم دختر می تواند دنیا را از این طلسم شوم تاریکی نجات دهد؟پیرمرد گفت :خوب گوش کنید، سه روز دیگر این زن فرزند دختری به دنیا می آورد که از همان بدو تولد موهایی به رنگ انوار طلایی خورشید دارد، موهایی به بلندی موهای یک دختر 20 ساله، به محض تولد باید موهای او را با این پارچه سفیدی که من به شما می دهم بپوشانید و به طوریکه کسی جز شما از این راز با خبر نشود، وقتی کودک 40 روز شد پدر و مادر نوزاد او را به غار تاریکی در کوهستان وحشت ببرند. و بعد به کمبوجیه گفت: اینطور وانمود کنید که برای فروش روح خود به اهریمن آمدید و به محض اینکه شیطان خواست وردش را بخواند پارچه سفید را از سر کودک باز کنید و تلالو موهای دختر کاری خواهد کرد که طلسم شیطان نابود شود و زمین دوباره به گرد خورشید بچرخد و حیاتی تازه پیدا کند. ماندانا با نگرانی گفت : ولی ما چیز زیادی برای خوردن نداریم، نهایت بشود یکی دو هفته زنده ماند و من هم شیری ندارم که به کودکم بهم که تا 40 روز زنده بماند. پیرمرد نگاهی به آسمان کرد و گفت: نگران نباش به محض تولد کودک تمام خانه شما گرم می شود و شیر تو به قدری زیاد می شود که اگر در طول روز حتی یک قطره آب هم نخوری بتوانی چند کودک را شیر دهی، فقط باید به محض تولد موهایش را با همین پارچه ی که به تو دادم بپوشانی و تنها بعد از چهل روز آن هم در غار شیطان باز کنی. کمبوجیه با چشمانی اشکبار گفت: قول می دهیم. پیرمرد دستان پسر کوچک کمبوجیه که نامش کوروش بود را گرفت و گفت: نگران نباش خواهرت دنیا را از تاریکی نجات می دهد همانگونه که تو روزی دنیا را با مفهوم عدل و داد آشنا خواهی کرد و سپس همانگونه که ناگهان آمده بود یکباره غیب شد و اهالی روستا را در بیم و امید نگاه داشت. درست طبق پیش بینی پیرمرد سه روز بعد ماندانا دختری به دنیا آورد با موهای طلایی، و بلند که نامش را یلدا گذاشتند. طبق توصیه پیرمرد موهای نوزاد را پوشاندن. بعد از تولد نوزاد نه تنها خانه کمبوجیه بلکه کل روستا را گرمایی مطبوع فرا گرفت. روز موعود فرار رسید و یلدای چهل روزه همراه با پدر و مادرش راهی کوهستان وحشت شدن و وقتی قدم به غار شیطان یا همان غار تاریکی گذاشتن، همه جا بوی نای و منجلاب می داد. عده ای زیادی از آدم ها در حالیکه همدیگر را تحقیر می کردن ، فحش می دادن و مسخره می کردن، به کارهای مختلفی از جمله یاد گرفتن وردهای شیطانی مشغول می بودن و شیطان بر تخت سرخ رنگش تکیه داده بود و روی خودش را با پارچه سیاهی پوشانده و با صدای ترسناکی روی به پدر یلدا کرد و گفت: برای چه آمدید؟ کمبویجه گفت: دیگر تحمل سرما و گرسنگی را نداریم ، به اینجا آمدیم تا شاید بتوانیم زنده بمانیم. شیطان قهقهه بلندی زد و گفت: کار خوبی کرده اید. ولی نوزادات کوچک است و روح پاکی دارد به درد من نمی خورد، مگر پیشکشی باشد برای چشمه مزاب جوشان ته غار. ماندانا از ترس تمام بندش یخ کرد و خواست چیزی بگوید. ولی همسرش مانع شد و با توکل به خدا یکتا گفت: ایرادی ندارد. این نوزاد پیشکش شما و بعد پارچه سفیدی که در سر یلدا بود را باز کرد و به آنی همه جا مثل روز روشن شد. شیطان جیغ بلندی کشید و به یکباره ناپدید شد. تمام کوهستان شروع به لرزیدن کرد و کمبوجیه همراه با همسرش و نوزاد 40 روزه به سرعت از غار بیرون آمدن و خودشان را به دامنه کوه رساندن و کوهستان همچنان می لرزید و به ناگاه غار تاریکی فرو ریخت و متلاشی شد و کمی بعد هم اولین انوار طلایی خورشید از پشت کوه ها خودش را زمین رساند و نوید حیاتی دوباره را داد.
پایان [ سه شنبه 28 آذر 1402برچسب:قصه یلدا و طلسم تاریکی، نویسنده سعید فیضی, ] [ 8:32 ] [ ،سعید فیضی، ][ قصه خوانی یلدایی برای دانش آموزان مدرسه ابتدایی سعید کلاته نانوابه گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی جوین، ، برنامه های متنوع فرهنگی به مناسبت شب یلدا به همت کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین و با مشارکت مدرسه کلاته نانوا برگزار شد... سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین ضمن گرامیداشت جشن زیبا و پر مفهوم یلدا، گفت: کتابخانه های عمومی به عنوان فرهنگسراهای اجتماعی در تلاش هستند تا بار دیگر جامعه و به ویژه کودکان را با توجه به روند رو به رشد استفاده از فضاهای مجازی از مطالعه تا بازی و سرگرمی، به سمت و سوی کتاب و کتابخوانی هدایت کنند. وی افزود: برای رسیدن به این هدف ابتدا باید زمینه سازی های لازم انجام شد. یکی از راه های موثر برگزاری برنامه های فرهنگی همچون قصه گویی، معرفی کتاب و ... است. در همین راستا، علاوه بر معرفی بخش های مختلف کتابخانه ، نحوه عضویت، برنامه های فرهنگی همچون معرفی کتاب و قصه گویی از کتاب «نقطه» نوشته پیتر اچ. رینولدز از سری کتاب های کتابخوان ما آذر 1402 توسط سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب انجام شد... [ سه شنبه 28 آذر 1402برچسب:قصه گویی، شب یلدا ، 1402، سعید فیضی، کتابخانه عطاملک جوینی نقاب، مدرسه سعید کلاته نانوا, ] [ 8:28 ] [ ،سعید فیضی، ][ برنامه های متنوع فرهنگی با مشارکت مدرسه ابتدایی نهضت کلاته انداده برگزار شد.به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی جوین، ، برنامه های متنوع فرهنگی به همت کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین و با مشارکت مدرسه ابتدایی نهضت کلاته انداده برگزار شد... سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین ضمن گرامیداشت فرا رسیدن سو یکمین دوره هفته کتاب و کتابخوانی، گفت: کتابخانه های عمومی به عنوان فرهنگسراهای اجتماعی در تلاش هستند تا بار دیگر جامعه و به ویژه کودکان را با توجه به روند رو به رشد استفاده از فضاهای مجازی از مطالعه تا بازی و سرگرمی، به سمت و سوی کتاب و کتابخوانی هدایت کنند. وی افزود: برای رسیدن به این هدف ابتدا باید زمینه سازی های لازم انجام شد. یکی از راه های موثر برگزاری برنامه های فرهنگی همچون قصه گویی، معرفی کتاب و ... است. در همین راستا، سعید فیضی مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب با حضور در مدرسه ابتدایی نهضت کلاته انداده کتاب «این پسر چه قدر کتاب می خورد» نوشته الیور جفرز از سری کتاب های کتابخوان ماه 1402 را برای دانش آموزان قصه گویی کرد . در ادامه به چند تن از دانش آموزانی که شاهنامه خوانی کردن جوایزی اهدا شد. و در پایان تعداد 40 نسخه کتاب کودک از طرف اداره کتابخانه های عمومی جوین به کتابخانه مدرسه اهدا شد.. [ چهار شنبه 17 آبان 1402برچسب:هفته کتاب؛ 1402، کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب، قصه گویی،مدرسه نهضت کلاته, ] [ 7:19 ] [ ،سعید فیضی، ][ نشست جمع خوانی از کتاب بچه های فرات در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب[ سه شنبه 3 مرداد 1402برچسب:جمع خوانی، بچ های فرات، محرم، کتابخانه عطاملک جوینی، نقاب, ] [ 11:41 ] [ ،سعید فیضی، ][ برنامه های فرهنگی با مشارکت مدرسه شهید حمید رضا کلاته میمری در کتابخانه عطاملک جوینی نقاب برگزار شد
. به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی جوین، ،برنامه های متنوع فرهنگی همزمان با هفته کتاب با مشارکت مدرسه شهید حمید رضا کلاته میمری در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین برگزار شد. سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین ضمن گرامیداشت فرا رسیدن هفته کتاب و کتابخوانی، گفت: کتابخانه های عمومی به عنوان فرهنگسراهای اجتماعی در تلاش هستند تا بار دیگر جامعه و به ویژه کودکان را با توجه به روند رو به رشد استفاده از فضاهای مجازی از مطالعه تا بازی و سرگرمی، به سمت و سوی کتاب و کتابخوانی هدایت کنند. وی افزود: برای رسیدن به این هدف ابتدا باید زمینه سازی های لازم انجام شد. یکی از راه های موثر برگزاری برنامه های فرهنگی همچون قصه گویی، معرفی کتاب و ... است. در همین راستا، علاوه بر معرفی بخش های مختلف کتابخانه ، نحوه عضویت، برنامه های فرهنگی همچون معرفی کتاب و قصه گویی از کتاب «فیل در تاریکی» نوشته پرویز امینی توسط سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد... برنامه های فرهنگی با مشارکت مدرسه آلاله در کتابخانه عطاملک جوینی نقاب برگزار شد
. به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی جوین، ،برنامه های متنوع فرهنگی همزمان با هفته کتاب با مشارکت مدرسه شهید منتظری در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین برگزار شد.
سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین ضمن گرامیداشت فرا رسیدن هفته کتاب و کتابخوانی، گفت: كتاب خواني براي بچه ها، تمريني براي كسب مهارت هاي اجتماعي، تعامل و گفت وگو با ديگران و نيز تمرين و تجربه اي براي خوب گوش دادن به شمار مي رود همچنین قصه خواني، گنجينه هاي واژگاني كودكان را پربار كرده و آنان را براي خواندن و نوشتن بهتر آماده مي سازد و گوش دادن به داستان براي كودك تمريني براي گفت وگو و احترام گذاشتن به ديگران نيز تلقي مي شود. در همین راستا، برنامه های فرهنگی همچون معرفی کتاب و قصه گویی از کتاب نادانی دشمن ماست :پنج حدیث از امام حسن عسگری علیه السلام نوشته محمد مهاجرانی از سری کتاب های کتابخوان ماه آبان 1401 توسط سعید فیضی، مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد. مهاجرانی در کتاب «نادانی دشمن ماست» از مجموعه چند جلدی «حدیث و شعر و قصه» در قالب شعر کودکانه به پنج حدیث از امام حسن عسگری علیهالسلام اشاره دارد. این اثر ترکیبی از متن عربی و ترجمه حدیث، شعر، قصه و تصاویر مرتبط و جذاب است تا به خوبی و مؤثر منظور حدیث منتخب را برساند [ یک شنبه 22 آبان 1401برچسب:هفته کتاب؛ 1401، کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب، مدرسه آلاله، قصه خوانی, ] [ 10:5 ] [ ،سعید فیضی، ][ ویژه برنامه بازدید و قصه خوانی در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد.
. به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی، همزمان با هفته کتاب، کتابخوانی و کتابدار برنامه بازدید و قصه خوانی با حضور دانش آموزان دبستان شهید منتظری نقاب در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب شهرستان جوین برگزار شد.. [ سه شنبه 17 آبان 1401برچسب:هفته کتاب؛ 1401، کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب، مدرسه منتظری, ] [ 11:59 ] [ ،سعید فیضی، ][ برگزاری برنامه های فرهنگی در مدرسه ابتدایی آلاله شهر نقاب
به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانههای عمومی شهرستان جوین، به مناسبت هفته کودک خانم زهرا محمدی کتابدار کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب با حضور در مدرسه ابتدایی آلاله شهر نقاب اقدام به برگزاری نشست قصه گویی از کتاب حیله شاگردان از پرویز امینی و ساخت کاردستی کاغذی (اوریگامی) کرد. سعید فیضی مسئول کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب ضمن اعلام این خبر افزود. حضور کتابدارن در مدارس به مناسبت های مختلف و اجرای برنامه های سازنده و کیفی فرهنگی برای دانش آموزان به عنوان آینده سازان کشور می تواند اقدامی بزرگ در بالابردن فرهنگ و آرامش جامعه و تربیت نسلی کتابخوان شود. [ یک شنبه 24 مهر 1401برچسب:هفته کودک، قصه گویی، کتابخانه عطاملک جوینی، 1401، زهرا محمدی, ] [ 10:38 ] [ ،سعید فیضی، ][ برنامه بازدید و قصه گویی با حضور دانش آموزان مدرسه شهید منتظری
به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان جوین ، برنامه بازدید و قصه گویی با حضور دانش آموزان مدرسه ابتدایی شهید منتظری شهر نقاب در کتابخانه و در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی و به مناسبت روز پاسداشت زبان فارسی و بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی به همت کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد. [ دو شنبه 26 ارديبهشت 1401برچسب:بازدید، فردوسی، مدرسه شهید منتظری، قصه گویی, ] [ 8:11 ] [ ،سعید فیضی، ][ همزمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه(س)
به گزارش روابط عمومی اداره کتابخانه های عمومی شهرستان جوین همزمان با سالروز ولادت حضرت فاطمه(س) ویژه برنامه جمع خوانی و قصه گویی با حضور کودکان و نوجوانان در کتابخانه عمومی عطاملک جوینی نقاب برگزار شد....
|
|
[ طراح قالب : آوازک | Theme By : Avazak.ir ] |